معنی اثری از دولت آبادی

لغت نامه دهخدا

دولت آبادی

دولت آبادی. [دَ / دُو ل َ] (ص نسبی) منسوب به دولت آباد. مربوط و متعلق به دولت آباد. از مردم دولت آباد.
|| (اِ مرکب) قسمی کاغذ. (یادداشت مؤلف).

دولت آبادی. [دَ ل َ] (اِخ) صدیقه ٔ دولت آبادی متولد 1264 هَ.ش. و متوفای 1341 هَ.ش. خواهر یحیی دولت آبادی و از پیشقدمان نهضت زنان ایران بود. او به سال 1927 م. در رشته ٔ تعلیم و تربیت از دانشگاه پاریس فارغ التحصیل گردید و پس از تحصیل در فرانسه به سال 1306 هَ.ش. به ایران بازگشت و در وزارت فرهنگ مشغول خدمت شد. وی نخستین مدرسه ٔ دخترانه را در سال 1296 هَ.ش. در اصفهان دایر نمود و در سال 1299 هَ.ش. نشریه ٔ «زبان زنان » نخستین نشریه ٔ زنان ایران را تأسیس کرد. نیز «شرکت خواتین اصفهان » را تأسیس نمود. و از سال 1315 هَ.ش. رئیس کانون بانوان بود. (از دایره المعارف فارسی) (از فرهنگ فارسی معین).

دولت آبادی.[دَ ل َ] (اِخ) حاجی میرزا یحیی دولت آبادی متولد 1279 هَ.ق. و متوفای 1318 هَ.ش. شاعر و نویسنده و از پیشقدمان فرهنگ نوین در ایران و مؤسس مدرسه ٔ سادات بود و در انجمن معارف و انجمن مکاتب ملیه ٔ ایران عضویت داشت و چندی نماینده ٔ مجلس بود. کتاب علی او درشرعیات سالها در مدارس تدریس می شد. در سال 1336 هَ.ش. وزارت فرهنگ جشن شصتمین سال تأسیس مدرسه ٔ سادات و تجلیل از مقام بانی آن را برپا نمود. کتاب تاریخ معاصر (یا حیات یحیی) از آثار اوست. (از دایره المعارف فارسی). او شعر نیز می گفت و قطعه ٔ زیر از اوست:
«مادر!»
مادری بود پریشان احوال
عمر او بود فزون از پنجاه
زن بی شوهر واز حاصل عمر
یک پسر داشت شرور و بدخواه...
دیده بود او به بر مادر پیر
یک گره بسته ٔ زر گاه بگاه
شبی آمد که ستاند آن زر
بکندصرف عملهای تباه
مادر از دادن زر کرد ابا
گفت رو رو که گناه است گناه...
حمله آورد پسر تا گیرد
آن گره بسته ٔ زر خواه نخواه
مادر از جور پسر شیون کرد
بود از چاره چو دستش کوتاه
پسر افشرد گلوی مادر
سخت چندان که رخش گشت سیاه
نیمه جان پیکر مادر بگرفت
بر سر دوش، بیفتاد به راه
برد در چاه عمیقی افکند
کز جنایت نشود کس آگاه
شد سرازیر پس از واقعه او
تا نماید به ته چاه نگاه
از ته چاه به گوشش آمد
ناله ٔ زار حزینی ناگاه
آخرین گفته ٔ مادر این بود:
«آخ فرزند نیفتی در چاه !»


یحیی دولت آبادی...

یحیی دولت آبادی. [ی َح ْ یا دَ / دُ ل َ] (اِخ) شاعر ونویسنده و ادیب قرن اخیر. رجوع به دولت آبادی شود.


حسن دولت آبادی

حسن دولت آبادی. [ح َ س َ ن ِ دَ ل َ] (اِخ) ابن عبداﷲ هندی. او راست: «مفتاح الفرس » در علم دامپزشکی به فارسی که به سال 1116 هَ. ق. نگاشته است. (هدیه العارفین ج 1 ص 297).


اکبر دولت آبادی

اکبر دولت آبادی. [اَ ب َ رِ دَ ل َ] (اِخ) میرزا محمد اکبر از گویندگان فارسی زبان قرن یازدهم در هند و در مثنوی استاد بود. بیت زیر از او است:
ندامت گنهم دوست را رحیم کند
شکست توبه ام آواز الکریم کند.
(از قاموس الاعلام ترکی).
و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.


قاضی دولت آبادی...

قاضی دولت آبادی. [دَ ل َ] (اِخ) شهاب الدین یا احمدبن شمس الدین بن عمر هندی که در زمان خود ملقب به ملک العلماء بود. از علما وعرفای قرن نهم هجری است. وی فنون شریعت و طریقت را جامع و در شعر نیز ماهر بود. از اشعار اوست که به یکی از حکام نوشته و کنیزکی از وی درخواست کرده است:
این نفس خاکسار که آتش سزای اوست
پرباد گشت و لایق بی آب کردن است
یک کس چنان فرست که پا بر سرم نهد
ریزم همه منی و تکبر که در من است.
تألیفاتی دارد. او راست:1- ارشاد النحو. 2- بحر مواج در تفسیر قرآن به فارسی. 3- بدیع البیان در علم بلاغت. 4- شرح قصیده ٔ بانت سعاد که به مصدق الفضل معروف و در حیدرآباد هند چاپ شده است. 5- شرح کافیه. 6- مناقب السادات. وی به سال 848 یا 849 هَ. ق. در جونفور (جونپور) یکی از شهرهای هند وفات یافت. (هدیه الاحباب ص 262) (قاموس الاعلام ج 4 ص 2884) (معجم المطبوعات ص 190) (ریحانه الادب ج 2 ص 358). و رجوع به احمدبن شمس الدین شود.

حل جدول

اثری از دولت آبادی

از خم چمبر


اثری از محمود دولت آبادی

نون نوشتن

روز و شب یوسف

آن مادیان سرخ یال، آهوی بخت من گزل، اتوبوس، از خم چنبر، اوسنه باباسبحان، باشبیرو، ته شب، جای خالی سلوچ، دیدار بلوچ، روزگار سپری شده مردم سالخورده، زوال کلنل، سایه های خسته، سفر، سلوک، عقیل عقیل، ققنوس، کارنامه سپنج، کلیدر، گاواره بان، لایه های بیابانی، نون نوشتن، هجرت سلیمان

فرهنگ فارسی آزاد

هادی دولت آبادی

هادِی دولت آبادی، از ملّاهای اصفهان بود که بابی و ازلی گردید، حتّی میرزا یحیی وی را جانشین خود معین کرد ولی نامبرده قبل از ازل به جحیم اسفل رجوع نمود، در انظار مسلمین تقیه می کرد حتی بر منبر به حضرت رب اعلی و حضرت بهاء الله و یحیی ازل سب و لعن می نمود ولی در خفا خود را بابی و ازلی میدانست وعلیه امرالله وحضرت بهاءالله دسیسه ها میکرد،

واژه پیشنهادی

اثری از محمود دولت آبادی

طریق بسمل شدن

از خم چنبر

آهوی بخت من گزل

معادل ابجد

اثری از دولت آبادی

1177

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری